همه مردم شهر با پوشش نارنجیرنگی که نیروهای خدماتی شهرداری دارند آشنا هستند. پاکبانان صبح زود و ساعاتی قبل از طلوع خورشید از خانه بیرون میزنند تا به زیبایی شهر کمک کنند. آنها مانند آرایشگرانی چیرهدست، زبالههای اضافی را از شهر زدوده و پاکسازی میکنند تا زمانی که ما در ساعات اولیه صبح از خانه بیرون میآییم با چهره زیبای شهرمان روبهرو شویم. تصورِ نبود پاکبانان و اینکه چند روزی خبر از نظافت و پاکیزگی شهر نباشد خیلی سخت است. یکی از پاکبانان زحمتکش شهرداری منطقه12 حسن یعقوبی رسولی گلاری است، او سه فرزند معلول دارد، خانهاش نیمهساز است و کلی خرج و مخارج گوناگون دارد اما دم برنمیآورد و صبح تا شب کوچه و پس کوچههای بولوار شاهنامه را نظافت میکند.
حسن آقا تا حالا دوبار کیف پول پیدا کردهاست، اما هردوبار چشمش را به روی مشکلات میبندد و کیفها را به صاحبش برمیگرداند حتی اگر درون کیف سه میلیارد تومان پول باشد و صاحب کیف درقبال این پاکدستی به او 50هزار تومان مژدگانی بدهد!
حسن یعقوبی رسولی گلاری از 8سال قبل بهعنوان نیروی خدماتی در شهرداری استخدام شده است، او میگوید: حاصل ازدواج من با همسرم سهفرزند معلول، دو پسر و یک دختر بوده است که بهدلیل معلولیت شدید جسمی و ذهنی قادر به انجام هیچ کاری نیستند. بهدلیل نداشتن بودجه مالی، من و مادرشان باید تمام کارهای آنها را انجام دهیم.
قبل از ورود به شهرداری چون ساعت کاریام مشخص بود، زمانی را برای نگهداری و مراقبت از فرزندان معلولم اختصاص داده بودم اما حالا بهدلیل خستگی ناشی از کار و آمادهباشهایی که وجود دارد، فرصت در کنار آنها بودن را ندارم.
حتی زمانی که فرزندان معلولم دچار مشکلات جسمانی شدیدی میشوند و به من احتیاج دارند نمیتوانم پیش آنها باشم و تمام کارها را همسرم انجام میدهد اما زمانی که بعد از انجام کار روزانه به خانه میروم از آنها دلجویی میکنم.
داشتن سهفرزند معلول در خانه احتیاج به مراقبت و نگهداری شبانهروزی دارد و چون ما توان گرفتن مددکار را نداریم، انجام همه کارها برعهده خودمان بهویژه همسرم است.
یکی دیگر از مشکلات ما هزینه زیاد دارو و تجهیزات نگهداری از فرزندان معلول است، این هزینهها برای من درماه 3میلیون تومان آب می خورد درحالی که همه حقوق ماهیانه من به 5میلیون تومان نمیرسد!
با این درآمد چطور میتوان از پس این هزینهها برآمد، بهتازگی نیز اداره بهزیستی بیمه آنها را لغو کرده و بر مشکلات ما افزوده است. اگر شهرداری توجه بیشتری به خانواده ما داشته باشد، مشکلاتمان کمتر خواهد شد.
حسن آقا هر روز ساعت سه و نیم صبح روانه محل کار میشود و در تاریکی هوا کارش را شروع میکند. او میگوید: 8سال است که ساعت سه و نیم صبح از خواب بیدار میشوم و به سرکار میروم.
از رختخواب جداشدن در آن ساعت شب، یکی از مشکلترین و سختترین کارهاست، حتی اکنون هم بعد از 8سال کار مداوم و بیدارشدن در آن ساعت از شب، برایم کار بسیار دشواری است. ساعت سه ونیم شب فقط فرصت لباس کار پوشیدن را داریم.
باید ساعت4صبح سرکار باشیم و کارمان را شروع کنیم. در آن ساعت شب سوار موتور میشوم و بعد از نیمساعت در محل کارم واقع در میدان هفتخان حاضر میشوم و بلافاصله به نظافت و پاکسازی معابر اطراف میدان میپردازم.
ساعت 9صبح چند دقیقهای به استراحت پرداخته و صبحانهای میخورم. بعد از خوردن صبحانه دوباره کار شروع میشود. جاروکشی، کاشت گل و گیاه، آبیاری و کارهای مختلف دیگر را هم انجام میدهم تا زمانی که ساعت کاریام تمام شود. بعد از آن به منزل برمیگردم تا زمانی را به استراحت بپردازم و برای روز بعد آماده شوم.
با وجودی که حسن یعقوبی رسولی گلاری از استراحت در ساعات تعطیلی کار میگوید، اما در واقع استراحت در کار آن ها معنایی ندارد و آنها همواره در آمادهباش هستند.
او با تأیید این موضوع میگوید: درظاهر کار ما در ساعتی مشخص تمام میشود اما درواقع چنین نیست و ما در تمامی ساعات شبانهروز در آمادگی کامل و گوش به زنگ هستیم.
این آمادهباش در فصول سرد و بارندگی تقریبا هر شب وجود دارد و با کوچکترین بارندگی و برف باید خودمان را آماده کنیم و به هرجایی که مهندسان دستور میدهند برویم.
وقتی زنگ میزنند تو هر چه خسته و کوفته هم باشی باید خودت را به محل موردنظر برسانی وگرنه توبیخ میشوی. چند ماه قبل در یک بارندگی، در حالی که چند شب را در آمادهباش کامل گذرانده بودم، نصف شب به من زنگ زدند که بهدلیل شدت بارندگی آب کانالها گیر کرده است و در حال رفتن به داخل خانههای مردم است، هر چه سریعتر خودت را برسان.
بلافاصله سوار موتورسیکلت شدم و رفتم اما بهدلیل شدت بارندگی و لغزندگی، موتورسیکلتم توان رفتن نداشت و دقایقی دیرتر رسیدم.
بعد از رسیدن، کارم را شروع کردم و چون از شدت خستگی توان ایستادن نداشتم، سرم را داخل آب باران کانال میکردم تا به خواب نروم و بتوانم کارم را انجام دهم.
با این ترفند تا صبح کار کردم، باوجوداین هنگام صبح سرکارگرمان بهدلیل تأخیر چنددقیقهای که داشتم من را سرزنش و توبیخ کرد. اما این توبیخ برای من اهمیتی نداشت، چون کار خودم را کرده بودم و از نفوذ آب به داخل منزل شهروندان جلوگیری کرده بودم.
هزینههای زندگی و درمان سه تا فرزند معلول، کلی قسط و وام بانکی نفس او را گرفته است و از حقوق 5میلیونی او چیزی باقی نمیگذارد
پاکبان خوشرو و مهربان منطقه12 در خانه کوچک و نیمه کاره که تنها 60متر زیربنا دارد زندگی میکند. هزینههای زندگی و درمان سه تا فرزند معلول، کلی قسط و وام بانکی نفس او را گرفته است و از حقوق 5میلیونی او چیزی باقی نمیگذارد.
حسن آقا خداروشکر میکند و میگوید: فکر خانهدارشدن هم برایم مثل یک رؤیاست. فکر نمیکنم توان خرید یک خانه کوچک و نقلی را تا آخر عمر داشته باشم. تنها امید ما به شهرداری و مسئولان مالی منطقه است، اگر آنها لطف کنند و وام یا زمینی را در اختیار ما بگذارند، امید است که در آینده خانهدار شویم.
حالا که سه فرزندم کوچک و کمسن و سال هستند، نیاز کمتری به خانه بزرگتر داریم اما فردا که این بچهها بزرگ شدند زندگی در خانه 60متری مشکلساز و دشوار خواهد بود. با توجه به مستأجربودن اکثریت نیروهای خدماتی شهرداری، اگر شهرداری مجموعه مسکونیای را به کارگران خدماتی اختصاص دهد و از حقوق ماهانه، قسط آن را بردارد خدمت بزرگی به نیروهای خدماتی کرده است.
حسن آقا که وظیفه جاروکشی و پاکسازی بخشی از معابر منطقه ما را برعهده دارد، بارها با شهروندان تولیدکننده آشغال برخورد کرده و با گفتوگو آنها را به رعایت حقوق شهروندی ترغیب کرده است.
او در توضیح این مطلب میگوید: خوشبختانه بیشتر شهروندان ما با قوانین شهروندی را رعایت میکنند و زبالهها و آشغالهای خود را در سطل میریزند، اما درصد بسیار کمی نیز هستند که قوانین را رعایت نمیکنند.
برای همراهشدن این افراد باید صبور بود و آنها را راهنمایی کرد. در یکی از روزها که درحال نظافت و تمیزکردن یکی از پارکهای منطقه بودم، چند نفر جوان که روی صندلی پارک نشسته بودند، در حال شکستن تخمه و خوردن چیپس، پفک و دیگر تنقلات بودند.
خودم را به آنها رساندم و تمام آشغالهایی را که ریخته بودند جمع کردم. یکی از بچهها که جوان ماجراجو و خودشیرینی بود، دوباره شروع به ریختن زباله کرد.
من دوباره آنها را جمعآوری کردم، همان پسر جوان با لحن تمسخرآمیزی گفت: ما آشغال میریزیم که شما بیکار نباشید، متلکی هم انداخت. حرفی نزدم چون مطمئن بودم اگر حرفی بزنم بدتر خواهد شد. با صبوری چندبار دیگر هم آشغالهای ریختهشده آنها را جمع کردم، تا اینکه پسرک دیگر پشیمان شد و در پایان آشغالهای ریختهشده را جمعآوری و در سطل زباله ریخت.
بعد از آن موضوع، آن پسر و دوستانش را بارها در پارک دیدم، آنها همیشه مواظب بودند که آشغالهای خود را در سطل زباله بریزند.
پاکبان محدوده منفصل توس تا کنون دوبار کیف پول پیدا کرده است، یک بار داخل کیف 1میلیون و 700هزار تومان پول نقد بود اما بار دیگر او کیفی را پیدا میکند که داخلش یک فقره چک در وجه حامل به مبلغ 25میلیون تومان و 1میلیون لیر ترکیه وجود داشت یعنی رقمی در حدود سه میلیارد تومان! چشم بستن بر روی این پولها کار هرکسی نیست، اما حسن آقا این کار را میکند و کیف را بازهم به صاحبش برمیگرداند.
او میگوید: ما تقریبا اولین افرادی هستیم که وارد خیابان میشویم و به تمیزکردن معابر میپردازیم. گاهی اوقات اتفاق افتاده که اشیا، کیف و مدارک گمشدهای را در گوشه خیابان پیدا میکنیم.
من هم در موارد متعدد اشیای گمشدهای مانند کیف پول، مدارک و اسنادی را پیدا کردهام و بلافاصله بامراجعه به کلانتری آنها را تحویل پلیس محله دادهام. با وجودی که گاهی اوقات احتیاج مالی شدیدی داشتم اما همه پول را به صاحبش بازگرداندم چون آن کیف و پولهایش مال من و روزی زن و بچهام نبود.
از حسن آقا میپرسم وقتی 3میلیارد پول را به صاحبش برگرداندی، چقدر مژدگانی دریافت کردی؟ با لبخند و متانت میگوید: 50هزار تومان! اما اگر من جای او بودم خیلی بیشتر از این ها کمک میکردم و مژدگانی میدادم، ما انسان ها باید سعی کنیم سخاوت و مهربانی به یکدیگر را بیاموزیم.
صاحب کیفی که داخلش 3میلیارد پول بود، در ازای پیدا کردن کیف و بازگرداندن آن، 50هزار تومان به من مژدگانی داد!
حسن یعقوبی در بخشهای خدماتی مختلفی حضور داشته است، اما به قول خودش یکی از بهترین پستهایی که داشته است، خدمت به زائران پیاده رضوی و سینهزنان حسینی بوده است.
او در توضیح این مطلب میگوید: نگهداری و مراقبت از سهفرزند معلول، احتیاج به صبر و طاقت فراوانی دارد و گاهی اوقات انسان به درجهای از درماندگی و بیپناهی میرسد که دیگر نمیداند به کجا پناه ببرد و چگونه آرام شود.
در این لحظات بهترین راه، پناهبردن به اهل بیت(ع) واستعانت از این بزرگواران است. در این چندسال حضورم در شهرداری منطقه12 و ناحیه3، هر سال با نزدیکشدن ماه محرم و ایام شهادت امام رضا(ع) با خدمت به زائران پیاده رضوی و عزاداران حسینی(ع) حال و احوال خوشی پیدا کردهام.
با حضور در ایستگاه استقبال از زائری که توسط شهرداری منطقه در حاشیه جاده سنتو برپا میشود، علاوهبر نظافت و تمیزکردن ایستگاه، با پذیرایی از زائران رضوی(ع) و حسینی(ع) از خداوند میخواهم به دلپاکی و نیت خالص این زائران پیاده، من و خانوادهام را یاری کند و فرزندانم را شفا دهد.
خیلی دوست دارم حداقل یکی از فرزندانم شفا پیدا کند و با پای خودش به ایستگاه آمده و به زائران پیاده امام رضا(ع) خدمت کند.